سفرنوشت

سفر به مرموزترین کشور دنیا، کره شمالی- سفرنامه ، ویزا و راهنمای سفر

حسان جلوداری

نوشته شده توسط نویسنده مهمان حسان جلوداری

سفر به کره شمالی شاید برای کمتر کسی قابل تصور و درک باشه و شاید خیلی از افراد فکر کنن این کشور اصلا توریست نمیپذیره و اگر هم بپذیره سفر بهش خطرناک خواهد بود. برای من این کشور همیشه کشوری جذاب و کمتر شناخته شده به شمار میرفت و همین باعث شد درموردش مطالعه کنم و با یه سرچ اینترنتی ساده فهمیدم که سفر به کره شمالی امکان پذیره ولی نه به روشی که به کشورهای دیگه سفر کردم.

پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی

پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی

قوانین سفر، ویزای کره شمالی و بلیط

کره شمالی حدودا ۲۰ ساله که توریست میگیره اما فقط در غالب تورهای مورد تایید خودش. معروفترین این تور ها Youngpioneers و Koryotours هستند که من هم اولی رو انتخاب کردم چون هم ارزون تر بود و هم تاریخ هاش به زمان آزاد من میخورد. این تورها همگی حرکتشون از چین هست، بعضی ها با پرواز از پکن به پیونگ یانگ و بعضی ها با قطار از پکن تا داندونگ (شهر مرزی واقع در چین) و بعدش عبور از مرز و داندونگ تا پیونگ یانگ. برای من سفر با قطار جذاب تر بود و البته ارزون تر درنتیجه این گزینه رو انتخاب کردم. سفر به کره شمالی نیازمند اینه که قوانین سفر بهش رو کامل بخونید و آشنا بشید. اینکه هرجایی هستید باید راهنمای تور همراهیتون کنه. راهنما معمولا یک نفر اروپایی هست که در توری که انتخاب کردید کار میکنه و دو نفر خانم و آقا از شرکت KITC یا همون گردشگری کره شمالی که اهل خود اونجان و شما رو همراهی خواهند کرد که یه وقت دست از پا خطا نکنید و عملا مسیرهایی که خواهید دید همه از قبل برنامه ریزی شده. قوانین دیگه اینکه پولی که اونجا میبرید و خرج میکنید یوان چین، یورو یا دلار هست و عملا به جز یک جا پول خودشون رو در اختیارتون قرار نمیدن، دیگه اینکه حق بردن کتاب هایی که در مورد کره شمالی، کره جنوبی، ژاپن و هرچیزی که مربوط به تاریخ این قسمت از دنیا میشه رو نخواهید داشت. ولی مهم ترین چیزی که بخوام بگم اینه که در طول سفر باید کاملا نسبت به رهبران کره شمالی با احترام برخورد کنید و حواستون باشه که کاری نکنید که بی احترامی تلقی بشه. از پرسیدن هر سوال حساسی از راهنما های کره ای تور پرهیز کنید و اگه شک دارید اول از راهنمای غربی تور بپرسید و بعد از راهنماهای کره ای. قانون دیگه اینکه عکس گرفتن همه جا اوکیه به جز عکاسی از سربازان کره شمالی ( در مرز دو کره استثنائا عکس گرفتن از سربازا هم مجازه). قاعدتا در کره شمالی اینترنت نخواهید داشت و فقط میتونید از تلفن بین المللی هتل استفاده کنید که اونهم یکم گرونه.(برای ایران دقیقه ای ۱.۵ یورو). مردم کره شمالی از بیرون از کشورشون چیزی نمیدونن و به جز افراد رده بالا و دانشجویان نخبه کسی حق سفر به خارج از کشور رو نداره و قاعدتا اطلاعاتی نباید بهشون منتقل بشه. اونها کره جنوبی رو کشوری بدبخت و تحت استعمار امریکا تصور میکنن و چیزی از پیشرفت غرب نمیدونن.

همه ی اینها رو گفتم ولی باید اضافه کنم چیزی که من در طول سفر ۴ روزم به کره شمالی تجربه کردم این بود که این قوانین تا حد زیادی منعطف هستند و اصلا کره شمالی شبیه به چیزی که درموردش شنیدید و خوندید نیست. برعکس یکی از بهترین تجربه های سفرم بود و هیچوقت فراموشش نکردم. راهنماهای کره ای تورمون بسیار دوست داشتنی بودند و کلی اهل شوخی و خنده. حالا در مورد جزئیات این کشور در طول سفرنامه خواهم نوشت.

اما بحث شیرین ویزا! ویزای کره شمالی خودش به سادگی توسط تور براتون تهیه میشه و فقط باید دو سه تا فرم پر کنید و با یه عکس برای تور بفرستید. ویزا روی یک کارت جداگانه هست و داخل پاسپورت زده نمیشه. حتی مهر ورود و خروج هم داخل پاسپورت زده نمیشه در نتیجه اگه بعدا قصد سفر به امریکا و کره جنوبی رو دارید، جای هیچ نگرانی نیست! اما سختی کار اینه که اگه می خواهید با قطار وارد کره شمالی بشید باید ویزای دوبار ورود چین داشته باشید که گرفتنش اصلا کار آسونی نبود برای من! دفعه اول که رفتم سفارت چین براشون قابل هضم نبود که چرا من میرم کره شمالی و به راحتی ویزا رو رد کردن. به لطف اینکه من قصد داشتم بعدش به کره جنوبی هم برم و ویزاشو داشتم و بلیطشو خریده بودم، تونستم در نهایت ویزای ترانزیت دوبار ورود چین رو با هزار بدبختی بگیرم. اما اگه قصد سفرتون به کره شمالی با پرواز از پکن هست، در صورتی که مدت زمان بین ورودتون به چین از ایران و خروجتون از چین به کره شمالی کمتر از ۲۴ ساعت باشه می تونید تو فرودگاه پکن درخواست ترانزیت بدون ویزا بکنید و حتی از فرودگاه خارج بشید. بدیهیست که مدت زمان بعد از بازگشت به پکن از کره شمالی و بازگشت به تهران از پکن هم باید کمتر از ۲۴ ساعت باشه.

حواستون باشه اگه پروازی که برای تهران-پکن و پکن-تهران میگیرید متعلق به شرکت China Southern باشه باید حتما ویزای ترانزیت رو قبلش بگیرید چون پرواز در شهر ارومچی چین توقف خواهد داشت و قوانین اونجا با همه جای چین فرق داره. در کل چیزی که کار رو سخت میکنه ویزای دو بار ورود چینه که من به لطف سفرم به کره جنوبی تونستم بگیرمش.

روز اول: ورود به چین و حرکت به سمت مرز کره شمالی

حدودای ۱۱ شب پروازم از تهران به پکن انجام شد. پرواز China Southern بود که پر از چینی بود و برخلاف تصورم یه جای خالی هم نداشت. پرواز حدودا ۲ ساعت در ارومچی توقف داشت که کارهای کنترل ویزا و پاسپورت انجام شد و مجددا سوار هواپیما شدیم. ساعتای ۱۲ بود که به پکن رسیدم. توی فرودگاه حدود ۲۰۰ دلار چنج کردم تا اندازه ی مقداری که توی چین و همچنین کره شمالی خرج میکنم یوان داشته باشم. داخل فرودگاه یه مغازه سیم کارت فروشی دیدم و یه سیم کارت خریدم حدود ۸ یورو که بلافاصله فهمیدم چقد افتضاحه چون تو خود پکن هم اینترنتش وصل نمیشد چه برسه به قطاری که شب قرار بود سوار بشم. درنتیجه مجبور شدم با تاکسی برم به یه مغازه سیم کارت فروشی دیگه و اونجا یه سیم کارت بخرم که بین خارجی ها خیلی پرطرفداره و خیلی هم خوب کار میکرد انصافا! (مال شرکت China Unicom بود).

خیلی دیرم شده بود و ساعت ۲:۳۰ بود درحالیکه باید همون ساعت در لابی یه هتلی میبودم که تور تعیین کرده بود تا توضیحات نهایی رو بهمون بده و بلیط های قطار رو هم تحویلمون بده. با کلی دویدن بالاخره رسیدم به هتل. از ۲۰ نفر اعضای تور ۶ نفر اونجا بودن که قرار بود با قطار تا داندونگ که شهر مرزی چین هست بریم. بقیه اعضا خودشون قبلا رفته بودن داندونگ یا با هواپیما میرفتن. داخل هتل نیک رو ملاقات کردیم که از کارکنان تور بود و اهل کانادا. توضیحات مختصری درمورد قوانین کره شمالی داد و ما رو به سمت راه آهن که همون بغل هتل بود هدایت کرد. داخل راه آهن مثل چی شلوغ بود! چینی ها هم اصولا نه صف وایسادن بلدن نه نوبت ( نه که ما خیلی بلدیم! :دی). حدود نیم ساعتی نشستیم تو ایستگاه راه آهن و منم یه ساندویچ گرفتم خوردم. بالاخره گیت ها رو باز کردن و رفتیم سمت قطار.

قطار پکن به دندونگ

قطار پکن به دندونگ

بلیطی که من گرفته بودم کوپه ی ۴ نفره با تخت نرم بود که بهترین گزینه بود و تفاوت قیمتش آنچنان با کوپه های ۶ نفره و صندلی های وسط راهرو زیاد نبود. داخل کوپه بصورت اتفاقی یکی دیگه از اعضای تور هم بود که اهل آلمان بود و کلی باهم گپ زدیم. اونهم اهل سفر بود و کلی از تجربیاتش برام گفت و اینکه چی شد که تصمیم گرفت بیاد کره شمالی.

بالاخره قطار حدودای ساعت ۵ ونیم حرکت کرد و رفتیم که بریم سمت داندونگ! یکم که از حرکت گذشت با سایر اعضای تور در واگن رستوران قطار نشستیم و به گپ زدن پرداختیم. دوتاشون قبلا ایران اومده بودن و بقیشون هم خیلی علاقه مند بودن که بیان.

شب شده بود و کم کم برگشتم به سمت کوپه ام و بعد از یکم کتاب خوندن با کلی هیجان و علامت سوال در ذهنم خوابیدم.

روز دوم: ورود به کره شمالی

حدودای ۷ صبح قطارمون رسید به داندونگ. قرار بود بعد از رسیدن قطار روبروی راه آهن راهنمای تورمون رو ملاقات کنیم. رووان از استرالیا راهنمایی بود که ما رو در طول سفر همراهی میکرد و یکی از بامزه ترین آدمایی بود که تو زندگیم دیده بودم! بقیه اعضای تور هم رسیدن و بالاخره ۲۰ نفرمون تکمیل شد. ۲۰ نفر توریست ماجراجوی آماده به سفر به مرموز ترین کشور دنیا! رووان ویزاهامون رو بهمون داد و مشغول سلفی گرفتن شدیم!!!

ویزای کره شمالی که روی کارت جداگانه زده میشود

ویزای کره شمالی که روی کارت جداگانه زده میشود

نیم ساعتی وقت داد تا یه چیزی بخریم و صبحونه بخوریم و بعد رفتیم به سمت کنترل گذرنامه ی راه آهن. پروسه ی کنترل پاسپورت خیلی طول کشید چون کلی توریست چینی هم داشتن میرفتن کره شمالی و سالن پر بود. بالاخره مهر خروج از چین رو زدن و رفتیم به سمت قطار. قطار کره شمالی!

قطار دندونگ به پیونگ یانگ

قطار دندونگ به پیونگ یانگ

وارد قطار که شدیم اولین مامورین کره شمالی رو دیدیم که داخل قطار ایستاده بودن و سنجاق حامل عکس کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل دو رهبر فقید کره شمالی روی سینه هاشون وصل بود. بعدا فهمیدم همه ی اهالی کره شمالی باید کل روز این سنجاق ها رو بزنن مگر اینکه بخوان ورزش کنن. حدود ۵ دقیقه قطار طی مسیر کرد و بعد در شهر مرزی سینیجو که شهر مرزی کره شمالی هست متوقف شد تا پیاده شیم و کنترل مرزی انجام بشه. ما دیگه در کره شمالی بودیم و تابلو ها و عکس های روی ساختمون راه آهن گویای همین بود. هممون کنار قطار به صف شدیم و مامور مرز اومد و دونه دونه ازمون پرسید چندتا موبایل، تب لت و لپ تاپ داریم و همه رو یادداشت کرد. اینهارو یادداشت میکنن تا موقع خروج هم چک کنن و ببینن یه وقت چیزی در کشورشون باقی نگذاشته باشیم. رووان همه ی مامورا رو میشناخت و کلی باهاشون رفیق شده بود. از اینکه میدیدم یه خارجی غربی انقد راحت میتونه با یه مامور کره شمالی شوخی کنه شگفت زده شده بودم. بعد از کنترل وسایل الکتریکی، چندتا دختر کره ای با یونیفرم و یه چرخ دستی حامل نوشیدنی به استقبالمون اومدن تا اگه خواستیم ازشون نوشیدنی بخریم. همه ی این اتفاقا کنار قطار رخ داد. بعد از اون هممون رفتیم داخل یه اتاق برای بازرسی چمدون ها. اتاق پر توریست چینی بود و صداشون واقعا گوش رو کر میکرد! بالاخره نوبت به ما رسید و کنترل چمدون ها و وسایل شروع شد. این کنترل سطحی ترین و فرمالیته ترین کنترلی بود که تا حالا دیده بودم. صرفا یه نگاه داخل چمدون مینداختن و میرفتن سراغ نفر بعدی. فهمیدم اونقدرا هم که میگفتن همه چیز سختگیرانه نیست. نسبت به کتاب حساس بودن و تمام صفحاتش رو نگاه میکردن تا ببینن چیزی یا عکسی از کره شمالی داخلش هست یا نه.

بالاخره روند بازرسی تموم شد و مجددا سوار قطار شدیم. قطار حرکت کرد و بالاخره اجازه ی عکس گرفتن بهمون داده شد. حدود ۶ ساعت تا پیونگ یانگ، پایتخت کره شمالی راه بود. در مسیر بیشترین چیزی که دیده میشد زمین های کشاورزی و کشاورزهای متعجبی بود که به پنجره های قطار خیره میشدن و گاهی دست تکون میدادن. نزدیک شهرها که میشدیم عکس های رهبران کره شمالی، تابلو های حاوی شعارهای نوشته شده به رنگ قرمز و پوسترهای کمونیستی دیده میشد.

مسیر قطار تا پیونگ یانگ

مسیر قطار تا پیونگ یانگ

چیزی که در کل کره شمالی میبینید. در کره شمالی هیچ تبلیغی وجود نداره و همه ی تابلوهایی که میبینید به شعارهای ملی و تصاویر کمونیستی اختصاص داده شدن. با اعضای تور در کافه تریای قطار نشستیم و نوشیدنی زدیم و از نمای بیرون لذت بردیم. باورم نمیشد در کره شمالیم و بسیار هیجان داشتم. اما اصل هیجان موقعی بود که بعد از ۶ ساعت حدود ساعت ۶ عصر به پیونگ یانگ رسیدیم. از قطار که پیاده شدیم صدای آهنگ سنتی کره ای که گویا سرودی حماسی بود در کل سالن شنیده میشد.

ایستگاه راه آهن پیونگ یانگ

ایستگاه راه آهن پیونگ یانگ

اینها تنها موسیقی هایی هستند که در این کشور میشنوید. در کره شمالی هرگونه موسیقی دیگری ممنوعه. از ایستگاه که خارج شدیم انگار وارد تاریخ شده بودیم. پیونگ یانگ بی نهایت زیبا بود و من انتظار این رو نداشتم!

اولین مواجه ی ما با پیونگ یانگ

اولین مواجه ی ما با پیونگ یانگ

راه آهن پیونگ یانگ از بیرون

راه آهن پیونگ یانگ از بیرون

سوار اتوبوس شدیم و اونجا راهنماهای کره ایمون خودشون رو معرفی کردن. آقای چونگ و خانم ان در کنار رووان راهنماهای ما در طول این سفر بودند. خانم ان توضیحات مختصری درباره کشورش داد. در صحبت هاش هیچ اسمی از کره شمالی برده نمیشد و فقط از “کره” استفاده میکرد. فقط در قسمتی از صحبت هاش گفت که قسمت جنوبی کره توسط امریکا اشغال شده و از ما جدا شده و اتحاد دو کره آرزوی غایی هر شخص کره ایه.

خانم ان، راهنمای اصلی ما در سفر کره شمالی

خانم ان، راهنمای اصلی ما در سفر کره شمالی

اتوبوس حدود نیم ساعت در شهر طی مسیر کرد و ما فقط به ساختمون های پیونگ یانگ خیره شده بودیم. ماشینی جز تاکسی و اتوبوس در خیابون ها نمبینید و مردم با دوچرخه یا مترو اینور اونور میرن. در بین ساختمون های آپارتمانی پیونگ یانگ، آسمان خراش هرمی شکلی جلب توجه میکنه. این ساختمون هتلی بوده که در حال ساخت بوده و هنوزم هست. البته بیرونش تموم شده و داخلش مونده فقط. ساختمونی فوق مدرن که تصورش در کره شمالی دور از ذهنه.

خیابان های پیونگ یانگ

خیابان های پیونگ یانگ

هتل ناتمام و عظیم الجثه ی پیونگ یانگ

هتل ناتمام و عظیم الجثه ی پیونگ یانگ

برای شام به گفته ی خانم ان به شیک ترین خیابون پیونگ یانگ رفتیم. خیابونی با ساختمون های تجاری مرتفع و نورپردازی زیبا. رستورانی به مراتب لاکچری با غذایی لاکچری شامل کیمچی و چند جور غذای کره ی دیگه. فقط اعضای گروه ما در رستوران بود و مشخصا این رستوران برای توریست ها ساخته شده بود. از رووان پرسیدم که آیا مردم عادی هم میتونن به اینجاها بیان یا نه. گفت در اصل این رستوران بسیار گرون تلقی میشه و هرکسی نمیتونه بیاد اینجا اما اگه پولشو داشته باشه چرا که نتونه. مثل هر رستوران لاکچری دیگه ای در هرجای دنیا. این تصور در ذهن همه ی اعضای تور وجود داشت که چیزی که به ما نشون خواهند داد ویترین شیک شده ای از کره شمالیه و واقعیت ها بسیار با چیزی که خواهیم دید فاصله دارن اما به مرور و با گذشت ساعت ها به این نتیجه میرسیدیم که اتفاقا برعکس واقعیت کره شمالی با چیزی که در رسانه ها نشون داده میشه بسیار فاصله داره.

محله ی شیک و لاکچری پیونگ یانگ

محله ی شیک و لاکچری پیونگ یانگ

شام اول ما در پیونگ یانگ

شام اول ما در پیونگ یانگ

بعد از صرف شام رفتیم به سمت هتلمون. اسم هتل سوسان بود و کلی توریست چینی توش بودن. اتاق ها رو دو نفر دو نفر تقسیم کردن و من با یه آقای بلژیکی که خیلی به نظرم فهمیده و با اطلاعات بود هم اتاق شدم. بعد از اینکه وسایلمون رو گذاشتیم داخل اتاق رفتیم به بار هتل و یکم نشستیم و با اعضای تور گپ زدیم. هتل مجموعه ای کامل از همه چیز بود! سونا، استخر، سوغاتی فروشی، سالن کاریوکی (خواندن شعر بر روی آهنگ خام که خیلی در آسیا طرفدار داره)، ماساژ و حتی آرایشگاه ! این هتل از همه هتل هایی که در اروپا رفته بودم شیک تر بود! بعد از گپی مختصر، به اتاق رفتم و یه تماس با ایران گرفتم تا بگم همه چیز خوبه و همین چند ساعتی که در پیونگ یانگ بودم تا الان هیچ شباهتی به اون چیزی که در فکرشون میگذره نداشته!

هتل سوسان در پیونگ یانگ

هتل سوسان در پیونگ یانگ

روز سوم: پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی

روزی بسیار پرکار و شلوغ رو درپیش داشتیم و قرار بود از تمام جاهای دیدنی پیونگ یانگ، پایتخت کره شمالی، دیدن کنیم. بعد از صرف یه صبحونه ی مفصل، سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم به سمت اولین مقصدمون یعنی میدون کیم ایل سونگ. این میدون بزرگترین میدون کره شمالی و جزو بزرگترین میدون های دنیاست و احتمالا در اخبار دیده باشید. میدونی که همیشه با رژه های نظامی و تست های موشکی کره شمالی همراهه و پرچم بزرگ و عکس های بزرگی که از دو رهبر فقید کره شمالی در اون قرار داره فضای کشور رو به همه یادآوری میکنه. خیابون های شهر خیلی خلوت بود و تعداد کمی از مردم رو تونستیم ببینیم.

خیابان های خلوت و پلیس های راهنمایی و رانندگی پیونگ یانگ

خیابان های خلوت و پلیس های راهنمایی و رانندگی پیونگ یانگ

میدان کیم ایل سونگ

میدان کیم ایل سونگ

ماشین ها فقط تاکسی و اتوبوس بودند و داشتن ماشین شخصی چیز تقریبا غیر قابل تصوریه. پلیس های راهنمایی و رانندگی کره شمالی به سبکی جالب در چهار راه ها می ایستن و با تابلویی که دستشونه عبور و مرور رو تسهیل میکنن و نقش چراغ راهنما رو هم ایفا میکنن. در میدون کیم ایل سونگ که یکم قدم زدیم رسیدیم به یک کتاب فروشی که جایی بود که میشد کتاب های ایدئولوژیک رهبران کره شمالی رو به زبان های مختلف اونجا پیدا کرد و خرید. قیمت ها قاعدتا قیمت هایی نبودن که برای خود مردم کره شمالی در دسترسن و کاملا برای توریست ها طراحی شده بودن. عکس برداری داخل کتابفروشی ممنوع بود اما من تونستم چندتایی عکس بگیرم! کتاب ها اکثرا بیوگرافی رهبران کره شمالی، سخنانشون و ایدئولوژیشون بود و همچنین تعدادی پرچم و سنجاق سینه هم برای سوغاتی بردن موجود بود.

کتابفروشی در پیونگ یانگ

کتابفروشی در پیونگ یانگ

بعد از خروج از کتابفروشی مجددا برگشتیم به سمت اتوبوس تا بریم به مقصد بعدیمون که یک پارک در پیونگ یانگ بود. پارکی که فقط ما توش بودیم و هیچ مردمی درش دیده نمیشدن. البته لازم به ذکره که همه سر کار بودن ولی نمیدونم چرا عبور و مرورشون به سر کار رو هم نمیدیدیم. پارک زیبایی بود و ساختمون هایی به شکل معابد قدیمی کره اونجا بودن. در کره شمالی به کره همچنان میگن “چوسان” که اسم قدیمی امپراتوری کره بوده و خیلی به حفظ سنت های کره ای البته در کنار ارزش های کمونیستی پایبندن.

بعد از پارک در کنار اتوبوس یه خانمی اومد که بهمون گل بفروشه تا اگه کسی دوست داره دسته گل بخره. این دسته گل ها برای این بود که مقصد بعدیمون مهمترین جاذبه ی توریستی پیونگ یانگ، مجسمه های برنزی دو رهبر فقید کره شمالی کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل بود و اگه کسی مایل بود میتونست دسته گل هارو بهشون تقدیم کنه. پنج شش نفری از اعضای تور گل خریدن. حین سوار شدن به اتوبوس گروهی از بچه های مدرسه ای رو دیدم که در حال گذر بودن. یونیفرم هاشون رو واقعا دوست دارم !!!

بچه های مدرسه ای در پیونگ یانگ

بچه های مدرسه ای در پیونگ یانگ

داخل اتوبوس رووان ازمون خواست که اگه کسی شلوارک تنشه شلوار پاش کنه ( شب قبلش بهمون گفته بود که شلوار بپوشیم) و پوشش رسمی رو رعایت کنه چون داشتیم میرفتیم به سمت مجسمه های برنزی رهبرانشون. رووان تذکر داد که وقتی اونجا رسیدیم باید هممون باهم یه خط تشکیل بدیم و تعظیم کنیم و اگه کسی با تعظیم مشکل داره بگه که تو اتوبوس بمونه. همچنین این نکته رو یادآور شد که برای عکس گرفتن حواسمون باشه که مجسمه ها کامل تو کادر عکس بیفتن و ناقص نباشن و موقع عکس گرفتن دست هامون رو کنار پاهامون قرار بدیم و از انجام هرگونه فیگور غیر متعارف خودداری کنیم. سلفی هم قاعدتا نمیشد گرفت.

با همه ی این تذکر ها بالاخره رسیدیم به مجسمه های برنزی. همگی قبل از عکس گرفتن روبروی مجسمه ها در یک خط ایستادیم. رووان گفت کسایی که گل دارن برن جلو و گل ها رو بذارن پای مجسمه ها و برگردن داخل خط. وقتی همه برگشتن همه با هم تعظیم کردیم و بعدش آزاد بودیم که عکس بگیریم. در حین عکس گرفتن کلی عروس و داماد رو میدیدیم که میومدن برای عکاسی. گویا اونجا مهمترین جا برای گرفتن عکس های عروسی بود. چندتا مدرسه هم اومده بودن و همه ی دانش آموزاشون ادای احترام کردن که فیلمشو گرفتم. چیزی که جالب بود دوتا خانم با یه بچه کوچیک بود که مشخصا بچه ی یه کدومشون بود و هرچی مامانه سر بچه رو خم میکرد تعظیم نمیکرد! آخر یکی زد پس سرش و گفت برو اونور نمیخواد وایسی!!! چیز جالبی که بهتون بگم اینکه راهنمای تورمون گفت که تورهای چینی رو نمیارن دم مجسمه ها چون نمیتونن ساکت باشن و احترام بذارن و همش سر وصدا میکنن! 😁

خانم گل فروش در پیونگ یانگ

خانم گل فروش در پیونگ یانگ

عروسی کره ای در پای مجسمه های برنزی

عروسی کره ای در پای مجسمه های برنزی

بعد از تجربه ی شگفت انگیزی که داشتیم رفتیم سمت برج جوچه. جوچه قانون و دینی هست که توسط رهبران کره شمالی تعریف شده و همه باید بهش موظف باشن. هرگونه دین دیگری در کره شمالی ممنوعه و بخاطر همین بود آوردن انجیل و قرآن و سایر کتب مذهبی به کره شمالی ممنوع به شمار میره . جوچه عملا تقلیدی از مارکسیسم و تلفیق اون با چندتا داستان از انجیله و دین همه ی مردم کره شمالی به شمار میره. جالب اینکه تقویم رسمی کره شمالی هم به نام تقویم جوچه شناخته میشه و الان سال ۱۰۸ جوچه هست که مبداش تولد کیم ایل سونگ رهبر اول کره شمالیه. برج جوچه هم مقصدی بود که به احترام این دین و قانون ساخته شده بود و در کنار رودخونه قرار داشت. با ۵ یورو میتونستیم بریم بالای برج و نمای بازی از پیونگ یانگ داشته باشیم. نمایی که میتونم بگم بی نظیر بود! ساختمون های رنگارنگ پیونگ یانگ، رودخونه ای که از وسط شهر میگذره و هتل مثلثی شکل و مدرن شهر نمایی مثال زدنی و زیبا رو برای توریست ها فراهم میکرد.

برج زیبای جوچه برفراز رود ته دونگ

برج زیبای جوچه برفراز رود ته دونگ

ساختمان های رنگارنگ پیونگ یانگ از بالای برج جوچه

ساختمان های رنگارنگ پیونگ یانگ از بالای برج جوچه

پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی

پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی

برای ناهار رفتیم به یه رستوران سنتی کره ای که توش پر توریست چینی بود و خودتون فضا رو متصور شید! غذایی که خوردیم هات پات کره ای بود که شاید در چین هم دیده باشید. یه قابلمه روی آتیش بهتون میدن و یه سری گوشت و سبزیجات که خودتون باید بپزید و بخورید. لازمه به نقش مهم کیمچی در غذای کره ای اشاره کنم که در کنار همه ی وعده های غذایی صرف میشه. کیمچی یه جور کلم هست که مثل ترشی در مواد خوابونده شده و طمعدار شده و البته بسیار تنده. در کل کره ای ها غذای تند زیاد میخورن و خیلی دوست دارن!

بعد از ناهار رفتیم به دیدن بنایی که نماد کمونیستم و اقتدار این حزب در کره شمالی بود. بنایی که از سه ستون شامل یک چکش، یک داس و یک مداد ساخته شده بود و برنقش محوری کشاورز، کارگر و دانشمندان در ساختار کمونیسم اشاره داره. یه خانوم کره ای اونجا با لباس های سنتی کره ای برامون درمورد این بنا توضیح میداد و خانم ان هم ترجمه میکرد.

بنای حزب کمونیست در پیونگ یانگ

بنای حزب کمونیست در پیونگ یانگ

بعد از این بنا سوار اتوبوس شدیم تا بریم سمت یکی از ایستگاه های متروی پیونگ یانگ. درمسیر خانم ان برامون شعر کره ای خوند و اعضای تور همه کلی ذوق کردن! خیلی حس خوبی بود که با خانم ان و آقای چونگ که اهل کره شمالی بودن انقد ارتباط خوبی برقرار کرده بودیم و رفیق شده بودیم. خلاصه رفتیم به سمت مترو. قرار بود ۴ تا ایستگاه رو در متروی این شهر طی مسیر کنیم تا باهاش آشنا بشیم. متروی پیونگ یانگ عمیق ترین متروی دنیاست و تمامی ایستگاه ها ۱۰۰ متر زیر زمین ساخته شدن. علتش هم اینه که در صورت جنگ همه ی مردم به داخل ایستگاه های مترو پناه ببرن و از موشک ها و بمب ها در امان باشن. وارد ایستگاه که شدیم و پله برقی های طولانی رو طی کردیم، انگار وارد موزه شده بودیم! سقف ها و دیوارها به سبکی قدیمی نقاشی شده بودن و البته تبلیغاتی هم دیده نمیشد. لوستر های شیک و مجللی از سقف آویزون بودن و نقاشی هایی از شمایل رهبران کره شمالی بر روی دیوار دیده میشد. این سبک ایستگاه ها گویا از مسکو در شوروی سابق که نزدیکترین هم پیمان کره شمالی بود الگو گرفته شده بودند. در ایستگاه که منتظر قطار بودیم پلیس های متروشون خیلی برام جالب بودن. دختران کم سن و سالی که کنار ریل می ایستادن و بصورت دستی در مترو رو باز و بسته میکردن. قطارهایی که در متروی پیونگ یانگ استفاده میشه متعلق به آلمان شرقی بوده و از طریق اونها در اون زمان به دست کره شمالی رسیده. کلا کره شمالی تا قبل ازسقوط شوروی و بلوک شرق وضع خیلی خوبی داشته و حتی از کره جنوبی هم بهتر بوده و به همین دلیل خیلی از چینی ها و کره جنوبی ها سعی میکردن از مرز بصورت قاچاقی وارد این کشور بشن. اما با سقوط شوروی مهمترین همپیمان این کشور از دست رفت و تا الان بیشتر بر روی کمک های چین تکیه میکنن. البته نقش روسیه همچنان با شدت کمتری پابرجاست.

یکی از ایستگاه های مترو پیونگ یانگ

یکی از ایستگاه های مترو پیونگ یانگ

پلیس متروی پیونگ یانگ

پلیس متروی پیونگ یانگ

قطارهای متروی پیونگ یانگ

قطارهای متروی پیونگ یانگ

وارد قطار که شدیم مردم عادی رو میدیدیم که در حال رفت و آمد بودن. قیمت بلیط مترو برای مردم کره شمالی میشه ۱ وون که تقریبا به قول خودشون میشه هیچی. اگه بخوایم حساب کنیم میشه حدود نیم ریال ایران. یعنی نصف یه ریالی! در چند ایستگاه طی مسیر کردیم و در یکی از ایستگاه های وسط راه هم پیاده شدیم و از نمای مجللش دیدن کردیم. درنهایت مقصدمون ایستگاه پیروزی بود. در این ایستگاه پیاده شدیم و بعد از عبور از پله برقی طویل ایستگاه، از دل شهر سردرآوردیم. جایی که دروازه بزرگی به نام دروازه پیروزی اونجا ساخته شده و در اصل یادبود پیروزی کیم ایل سونگ رهبر اول کره شمالی بر ارتش ژاپن هست. جلوی دروازه چندتا عکس انداختیم و مجددا سوار اتوبوس شدیم تا بریم به سمت مقصد بعدی!

دروازه ی پیروزی در پیونگ یانگ

دروازه ی پیروزی در پیونگ یانگ

جای بعدی که رفتیم موزه ی جنگ پیونگ یانگ بود. اونجا کلی تانک، هواپیما و سایر غنیمت های جنگی که از ارتش امریکا گرفته شده بود به نمایش گذاشته شده بود و یک راهنما که خانمی نظامی بود برامون توضیح میداد که داستانشون چی بوده. تو هر جملش یه بار میگفت امریکایی های امپریالیست این کار رو کردن امریکایی های امپریالیست اون کار رو کردن! کشتی معروف نظامی Pueblo امریکا هم که توسط کره شمالی به غنیمت گرفته شده بود اونجا به نمایش گذاشته شده بود. یه فیلم هم از تاریخ این کشتی و داستانش برامون گذاشتن که در حوصله ی این بخش نمیگنجه. بعدش رفتیم داخل یه محوطه ی سربسته که اونجا دیگه نمیشد فیلمبرداری کرد. به محض ورود با مجسمه ی بزرگی از کیم ایل سونگ رهبر اول کره شمالی مواجه شدیم و راهنمای نظامیمون بلافاصله بهش سلام نظامی کرد و خانم ان هم تعظیم کرد در مقابلش! کل موزه هم به تاریخ جنگ کره و جنایت های امریکا در کره اختصاص داشت.

ناو جنگی به غنیمت گرفته شده ی امریکایی

ناو جنگی به غنیمت گرفته شده ی امریکایی

مقصد بعدی یه مرکز خرید بزرگ در پیونگ یانگ بود. مرکز خریدی که در برناممون گنجونده شده بود تا مسلما متوجه شیم که کره شمالی کشور بدبختی نیست! این مرکز خرید تنها جایی بود که میتونستیم پول چنج کنیم و پول کره شمالی بدست بیاریم. بخاطر همین خیلیییییی ارزون بود و با حدود ۵ یورو میشد کلی چیز خرید. البته در نهایت باید هرچقدر پول کره شمالی برامون میموند رو مجددا به ارز خارجی چنج میکردیم ولی راهنماهامون گفتن یکی دوتا اسکناس اگه بخوایم میتونیم یه جا تو ساکمون بذاریم و یادگاری ببریم.

وون کره شمالی

وون کره شمالی

ضمنا در این مرکز خرید میشد مردم عادی رو هم دید که در حال خرید بودن و تعدادشون کم هم نبود. درنتیجه اینجا برای اولین بار این جرقه در ذهنم زده شد که درسته که اینها میخوان چیزی رو ببینیم که خودشون میخوان، اما دیگه تا این حد کنترل غیر ممکنه و واقعا مردم کشور اونقدرا هم بدبخت نیستن. حداقل در مورد ساکنین پیونگ یانگ میشد اینو گفت که قدرت خریدشون بد نبود و میتونستن از پس زندگیشون برآن. طبقه ی اول مرکز خرید اختصاص داشت به مواد خوراکی و آرایشی. طبقه دوم پوشاک و لباس بود و طبقه ی سوم فود کورت. بین مواد غذایی که نگاه میکردم از همه ی کشورها محصولات وارداتی میدیدم. حتی از آلمان و ژاپن! علیرغم اینهمه تحریم کره شمالی به زیرکی تونسته بود از پس مواد لازمش بربیاد. اکثر این مواد از طریق چین خریداری میشدن و بعد به کره شمالی وارد میشدن. جالب اینکه نوشابه زمزم پرتقالی هم اونجا بود که خدارو شکر کردم حداقل یه کشور خریدار محصولات ما هست!!! طبقه ی اول و دوم چیز خاصی برام نداشت هرچند بقیه اعضای تور فرصت رو غنیمت شمردن و کلی خرید کردن. (با خودم گفتن اینا بیان ایران میخوان چیکار کنن!) طبقه ی سوم که فود کورت بود یه اردک درسته به قیمت ۳ یورو که عملا مفت بود گرفتم و خوردم! در مرکز خریدی که رفتیم نمیشد عکس گرفت و علتش رو هم نمیدونم. به هر حال ریسک نکردم و منم عکس نگرفتم. خودتون یه روز برید و از نزدیک فراوانی نعمت رو در کره شمالی ببینید!

اما بعد از مرکز خرید رفتیم برای شام. من که اردک خورده بودم کاملا پر بودم و جا برای غذا نداشتم اما غذایی که بهمون دادن از غذاهای سنتی و معروف کره بود و نمیشد بهش دست رد زد. نودل سرد غذایی بود که در کره شمالی و جنوبی طرفدار زیادی داره و حتما باید امتحانش کرد! من هم خوردم و الحق خوشمزه بود.

روز طولانی بود و همه دیگه تقریبا خسته شده بودن. رفتیم به سمت هتل و رووان در اتوبوس دو تا نکته گفت! اول اینکه همه فردا صبح باید ساعت ۵:۳۰ آماده ی حرکت باشیم چون قراره به مرز دو کره بریم و قبل از اینکه توریست های چینی اونجا رو پر کنن ما بهتره بریم و کارمون رو انجام بدیم و برگردیم ! دوم اینکه گفت وقتی به هتل رسیدیم بعد از دوش و گذاشتن وسایل در اتاق همه بریم به بار هتل که طبقه ی سومش بود چون برامون سورپرایز داره!

خلاصه به هتل رسیدیم و بعد یه دوش رفتیم به بار. تولد آقای چونگ بود و قرار بود سورپرایزش کنیم! بالاخره بعد از اینکه همه ی اعضای تور نشستن، آقای چونگ و خانم ان هم بهمون اضافه شدن و با سرود تولدت مبارک مواجه شدن! چونگ بیچاره خیلی خجالت کشیده بود و از طرفی هم خوشحال بود. رابطه ی خیلی صمیمانه ای بینمون شکل گرفته بود و این خیلی عالی بود. یه اعتماد دو طرفه و علاقه و دوستی با مردمی عادی که مثل خودمونن و فقط گناهشون این بوده که کیلومتر ها اونور تر در کشوری بسته به دنیا اومدن. مردمی دوست داشتنی که برای آزادیشون کاری هم نمیتونن بکنن و دست به دامن کشورهایی هستن که از قضا همشون از صدقه سر موندگاری این جنگ آسیایی، جیب خودشون رو پر میکنن…

روز چهارم: مرز دو کره

بعد از یه شب طولانی حالا باید ساعت ۵ بیدار میشدیم تا قبل از هجوم توریست های چینی، بریم به مرز دو کره که به DMZ معروفه. صبحونه که نرسیدم بخورم و فقط یه آب پرتقال گرفتم که تو راه بخورم. سوار اتوبوس که شدیم همه خوابیدن! حدود یک ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم به توقف اولمون که فقط برای قهوه و دسشویی رفتن بود! مجددا سوار اتوبوس شدیم و یک ساعت دیگه هم تو راه بودیم تا رسیدیم به یک ایست بازرسی. ایست های بازرسی متعددی تا مسیر مرز وجود داره چون مرز کره شمالی و کره جنوبی حساس ترین و پر تنش ترین مرز دنیاست. از اتوبوس پیاده شدیم و سربازا رفتن داخل اتوبوس رو گشتن. در این حین اونجا یه مغازه ی پوستر فروشی وجود داشت که میتونستیم در صورت علاقه پوسترهای پروپاگاندایی کره شمالی رو بخریم. قیمت ها نسبتا بالا بود (هر پوستر حدود ۳۰ یورو). بعد از اتمام بازرسی، هممون رو به صف کردن و از یه محوطه رد شدیم و سوار اتوبوس شدیم. بارون میبارید و هوا چندان مطلوب نبود. از اینجا به بعد داخل اتوبوس یه افسر هم علاوه بر راهنماهامون همراهیمون میکرد.

بعد از کمی طی مسیر پیاده شدیم و رفتیم داخل یک اتاق. این اتاق جایی بود که در پایان جنگ دو کره، مذاکرات بین امریکا و کره شمالی درش انجام شده بود و میزها و صندلی ها همونجوری مونده بودن. درمورد جنگ دو کره مختصرا این رو بگم که بعد از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای متفقین ژاپن رو از کره بیرون کردن و کره رو بین خودشون تقسیم کردن. بالای مدار ۳۸ جغرافیایی به شوروی داده شد و پایینش به امریکا. برای قسمت شمالی یه رهبر تعیین شد و برای قسمت جنوبی یک رئیس جمهور. اما داستان به اینجا ختم نشد. نیروهای شمالی در عرض یک شب با هدف متحد کردن دو کره به جنوب حمله کردن و در عرض یک هفته تا سئول رسیدن (در کره شمالی این رو قبول ندارن و میگن اول امریکا جنگ رو شروع کرد!) تمام نیروهای جنوبی بعلت اینکه نیروهای امریکا اونجا رو مدت ها بود ترک کرده بودن و تبحر نظامی نداشتن، تا بوسان عقب نشینی کردن. بعد از ورود امریکا به داستان و عملیات معروفی که توسط ژنرال مک آرتور طراحی شد، نیروهای جنوبی و امریکا تونستن شمالی ها رو به عقب برونن و تا پیونگ یانگ پیشروی کنن. شمالی ها که در حال باختن جنگ بودن دست به دامن چین شدن و این بار با کمک چین مجددا حمله کردن و باز هم تا سئول اومدن. خلاصه به این ترتیب سئول و پیونگ یانگ بارها دست به دست شدن تا اینکه با اعتراضات شدید مردم امریکا و جوامع بین الملل مبنی بر توقف جنگ، مذاکرات صلح انجام گرفت و مرز بندی بین دو کره به شکلی که امروز هست انجام شد. از اون به بعد کره شمالی تبدیل شد به یک دیکتاتوری کمونیستی و کره جنوبی با انتخابات یک جمهوری شد. این آتش بس به منزله ی صلح نبود و دو کره همچنان به صورت رسمی در وضعیت جنگ باهم قرار دارن و خصوصا شمالی ها بر این باورن که اتحاد دو کره یک روز محقق میشه.

بعد از این اتاق رفتیم به سالن دیگه ای که محل امضای آتش بس بود. دو میز اونجا با پرچم کره شمالی و پرچم سازمان ملل وجود داشت و دقیقا جایی بود که سران دو طرف قرار داد آتش بس رو امضا کرده بودن. همه چیز همونجوری حفظ شده بود و هیچ تغییری نداده بودن.

پوستر با محتوای 'کره یکی است'!

پوستر با محتوای 'کره یکی است'!

میزهای آتش بس جنگ دو کره که به همان شکل با همان پرچم ها حفظ شده اند

میزهای آتش بس جنگ دو کره که به همان شکل با همان پرچم ها حفظ شده اند

اما بالاخره نوبت به خود مرز رسید. پرچم کره جنوبی دیده میشد و خط مرزی مشخص بود. روی خط مرزی چندتا خونه ی خاکستری و آبی ساخته بودن که خاکستری ها مال سربازان شمالی و آبی ها مال سربازان جنوبی بود که روی مرز نگهبانی میدادن. در دو طرف مرز هم دو ساختمون دیدبانی ساخته شده بود که مدرن بودن ساختمون طرف جنوبی در مقابل ساختمون ساده ی طرف شمالی خودش حاکی از به رخ کشیدن فراوانی نعمت و ثروت در کره جنوبی بود. تورهایی که از طرف جنوبی به این مرز میان تا این نقطه نمیتونن بیان( از چند ماه قبل اینجوری شده) و این یکی از مزایای دیدن مرز از طرف شمالیه! ضمنا اونجا این فرصت رو داشتیم که برای اولین بار از سربازان عکس بگیریم.

مرز دو کره

مرز دو کره

بعد از دیدن مرز زیر بارون شدید مجددا برگشتیم به سمت اتوبوس ها و سوار شدیم و حرکت کردیم به سمت شهر که سانگ. در زمان امپراتوری چوسان پایتخت این امپراتوری شهر که سانگ بود. نکته ی جالب اینکه قبل از جنگ دو کره این شهر در حوزه ی کره جنوبی بود چون زیر مدار ۳۸ قرار داشت اما بعد از جنگ در اختیار کره شمالی قرار گرفت! هنوز هم در که سان کاخ ها و ساختمون های سلطنتی باستانی کره دیده میشه. ما به یکی از موزه هاش رفتیم که قبر یکی از پادشاهان چوسان هم اونجا قرار داشت. بعد از اون هم رفتیم به یک مغازه کارت پستال فروشی در همون شهر تا کسانی که دوست دارن کارت پستال با نماد های کره شمالی رو برای خونه شون پست کنن!

نوبت ناهار بود! ناهار ویژه ای داشتیم که یکی از غذاهای سنتی کره بود.

کاخ باستانی شهر که سانگ

کاخ باستانی شهر که سانگ

محوطه ی زیبا و آرام کاخ شهر که سانگ

محوطه ی زیبا و آرام کاخ شهر که سانگ

حرکت کردیم به سمت شهر سریوان. این شهر یکی از جاهایی بود که من در کره شمالی خیلی ازش خوشم اومد. همچنان همون ساختمون های رنگی که در پیونگ یانگ دیده بودیم اینجا هم دیده میشد و علاوه بر این کلی هم درخت داشت و طبیعتش قشنگ بود. اونجا از یه مسیر کوه مانند رفتیم بالا تا دید کاملی از شهر داشته باشیم. در مسیر یه خانم بود که نوشیدنی دست ساز خودش به اسم ماکولی (یه چیزی شبیه دوغ اما شیرین که در کره شمالی خیلی طرفدار داره) رو به توریست ها با قیمتی خیلی پایین میفروخت. همچنین با گروهی از سالمندان مواجه شدیم که در حال تمرین آواز بودن. اینکه دقیقا این آواز برای چی بود رو من نفهمیدم اما بیشتر شبیه cheerleader ها بود کارشون!!!

شهر زیبای سریوان

شهر زیبای سریوان

بعد از شهر زیبای سریوان حرکت کردیم به سمت پیونگ یانگ. نرسیده به پیونگ یانگ یک خیابون بسیار عریض ساختن که اگه امتدادش بدین میرسه به سئول! اسم این خیابون خیابون اتحاده و برای این ساخته شده که بعد از اتحاد دو کره در این مسیر جشن و پایکوبی برقرار بشه. حتی خط آهنی هم در این مسیر ساخته شده اما بدون استفادست. پارسال بعد از ملاقات رهبر کره شمالی با رئیس جمهور کره جنوبی امید ها برای بازگشایی این خط آهن بالا رفت اما قاعدتا اختلاط مردم دو کره برای رژیم کره شمالی حکم نابودی رو داره چون هیچکس در شمال از ثروت و شکوفایی جنوب خبر نداره. بنایی هم در خیابون اتحاد ساخته شده بود که نماد اتحاد دو کره بود و پیاده شدیم تا باهاش عکس بگیریم.

خلاصه دیگه شب شده بود و آخرین روزمون در کره شمالی رو به اتمام بود. برای شام رفتیم باربیکیو کره ای که واقعا لذیذ بود و خیلی لذت بردم! دیگه کم کم رفتیم به سمت هتل. شب باز همه در بار جمع شدن تا گودبای پارتی بگیریم! آقای چونگ و خانم ان هم اومده بودن. از آقای چونگ اجازه گرفتم و از سنجاق پیراهنش که پوشیدنش برای همه ی کره ای ها در طول روز الزامیه عکس گرفتم. به خانوم ان گفتم که دارم میرم سئول بعد از اینجا. ازم پرسید اونجا هم با راهنما میری؟! گفتم نه خودم میرم! فکر کنم براش قابل هضم نبود که چجوری میشه بدون حضور راهنمای دولتی در یه کشور سفر کرد! یکی از بچه ها ازش پرسید تا حالا عکسی از سئول دیده یا نه و گفت نه. خیلی دودل بودم که یه عکس از زیبایی سئول بهش نشون بدم اما ترجیح دادم ریسک نکنم و بذارم در تفکرات خودش بمونه. برام غم انگیز بود دیدن اینکه انقدر از لحاظ اجتماعی به هم نزدیک شده بودیم اما از لحاظ ایدئولوژیک فرسنگ ها فاصله داشتیم. خلاصه رفتیم بخوابیم و آخرین شبمون رو هم در کره شمالی گذروندیم. قرار بود فردا صبح بریم به راه آهن تا به سمت چین حرکت کنیم.

سنجاق آقای چونگ، سنجاقی که همه ی مردم کره شمالی باید در طول روز به سینه بزنند

سنجاق آقای چونگ، سنجاقی که همه ی مردم کره شمالی باید در طول روز به سینه بزنند

روز پنجم و ششم: خروج از کره شمالی، چین، ورود به کره جنوبی

بالاخره وقت خداحافظی رسیده بود و بعد از تشکر و خداحافظی از آقای چونگ و خانم ان، رفتیم به سمت راه آهن پیونگ یانگ تا مجددا حرکت کنیم به سمت دندونگ در چین. سفر کره شمالی با همه ی تلخی ها و شیرینی هاش تموم شده بود و باید برمی گشتیم به آغوش آزادی و دنیای مدرن! سفری که واقعا بهم خوش گذشت نه فقط بخاطر مقصدش بلکه بخاطر هم گروهی های خوبی که داشتیم و کلی خاطره ی خوب برامون به جا مونده بود. نگاه کردن به کره شمالی از دور یه قضاوت کاملا یک طرفه ست و این فرصت خوبی بود که از نزدیک همه چیز رو ببینیم و بسنجم. کشوری که شاید تغییر آینده ش به راحتی امکان پذیر نباشه. چین و روسیه قطعا وجود کره شمالی رو ضروری میدونن چون یه پایگاه نظامی هسته ای در برابر امریکا براشون به حساب میاد. خود امریکا وجود کره شمالی رو ضروری میدونه چون اگه کره شمالی نباشه توجیهی برای حضور نظامی امریکا در منطقه خصوصا کره جنوبی و ژاپن باقی نمیمونه. کره جنوبی وجود کره شمالی رو ضروری میدونه چون اتحاد دو کره برای کره جنوبی بودجه ی بسیار زیادی رو میطلبه تا به ساخت و ساز و توسعه ی این کشور در تاریخ مونده بپردازه. درنتیجه تنها کسانی که واقعا وجود کره شمالی رو نمیخوان شاید خود مردمش باشن که تحت این دیکتاتوری زندگی میکنن و هرروز در دنیای مدرن بالاخره یه جوری از کشورهای اطرافشون آگاه میشن و هیچ کاری نمیتونن بکنن. این حقیقت بسیار تلخه و باید دید آینده چه سرنوشتی رو برای این کشور و مردمش رقم میزنه. رووان در کره شمالی میموند چون قرار بود یه سری از اعضای تور که میخواستن چند روز بیشتر در کره شمالی بمونن و چیزای بیشتری رو ببینن رو همراهی کنه. درنتیجه با رووان هم خداحافظی کردیم.

سوار قطار شدیم و همه خوابیدیم تا بالاخره حدودای ۴ عصر رسیدیم به مرز چین. مامورین کره شمالی این بار دیگه پیاده مون نکردن و فقط اومدن داخل قطار و ویزاهامون رو ازمون گرفتن و باز پرسیدن هرکس چندتا لپ تاپ، گوشی و دوربین داره تا با اطلاعاتی که موقع ورود ثبت کرده بودن تطبیق بدن که البته اونم ندادن! خیلی فرمالیته فقط ازمون پرسیدن و چیزی رو چک نکردن. بالاخره بعد از یک ساعت ونیم توقف در مرز قطار حرکت کرد و با عبور از روی رودخانه ی یالو به سمت چین حرکت کرد. نوتیفیکیشن های پیام ها در موبایل هامون پشت سر هم میومد و حاکی از این بود که وارد چین شده بودیم. از روی رودخونه تضاد دو کشور کاملا مشخص بود. برج های سر به آسمون گذاشته در سمت چین و زمینی سبز و بدون ساختمون در سمت کره شمالی…

وارد چین که شدیم از قطار پیاده شدیم تا مراحل کنترل پاسپورت انجام بشه. کلی کارگر از کره شمالی هم داشتن میومدن چین که برخورد پلیس گذرنامه ی چین باهاشون واقعا من رو ناراحت کرد. علیرغم اینکه کره شمالی یه کشور بسته هست فرهنگ و آدابشون خیلی شبیه به کره جنوبی ها هست و برخلاف چینی ها خیلی مودب هستن و هیچوقت نمیبینید توی خیابون تف کنن یا بزنن تو صف ! ( چیزی که در بین چینی ها خیلی میبینید ). چین از نظر فرهنگی هنوز خیلی از کره جنوبی، ژاپن و حتی کره شمالی عقبه. پلیس گذرنامه مشابه موقعی که داشتیم چین رو ترک میکردیم من رو نگه داشت و ویزامو دوبار چک کرد. گویا برای یه سری ملیت ها این قضیه هربار تکرار میشه که خب ایران هم یکیشونه!

بر فراز رود یالو و تضاد چین و کره شمالی

بر فراز رود یالو و تضاد چین و کره شمالی

بالاخره وارد شهر دندونگ شدیم و یه سری از اعضای تور خداحافظی کردن تا سوار قطار دندونگ-پکن بشن و برن سمت پکن. من شب رو در دندونگ میموندم و قرار بود فردا پرواز کنم به سمت کره جنوبی. هتلم خیلی نزدیک راه آهن بود و رفتم و یه دوش گرفتم. بعدش هم با دو سه تا از اعضای تور که اونا هم شب رو در دندونگ میموندن رفتیم بیرون تا یه چیزی بخوریم و آزادیمون رو جشن بگیریم! شاید ورود از کره شمالی به چین تنها موقعیتی باشه که در کشور چین احساس آزادی میکنید!!!

تماس های لازم رو گرفتیم تا بگیم حالمون خوبه و رفتیم به سمت یه رستوران در مرکز شهر دندونگ. رستورانی کره ای که چندتا غذای کره ای اونجا خوردیم که البته همشون با سبزیجات بودن چون دوتا از بچه های تور که باهامون همراه بودن گیاه خوار بودن و به احترام اونها گوشت سفارش ندادیم. انصافا غذاش هم خیلی خوب بود!

به هتل برگشتم و وسایلمو آماده گذاشتم تا فردا صبح به سمت فرودگاه دندونگ حرکت کنم.

صبح که شد صبحونه ی مفصل هتل رو خوردم و یه تاکسی گرفتم برای فرودگاه. در دندونگ همه چیز ارزونه و تاکسیی که گرفتم حدودا شد ۵ دلار که به نسبت پکن که از فرودگاه تا شهر حداقل ۲۰-۳۰ دلار میشه خیلی ارزون بود. فرودگاه دندونگ خیلی کوچیک بود و خارج از شهر بود و هر دو ساعت فقط یک پرواز داشت. پرواز من هم به مقصد شهر چینگ دائو در کرانه ی شرقی چین بود که حدودا یک ساعت ونیم طول کشید و بعدش بلافاصله چمدونم رو گرفتم و رفتم سمت ترمینال پرواز های بین المللی. چینگ دائو شهری نسبتا مدرن هست و بندر تجاری مهمی برای چین تلقی میشه.

هزینه های سفر به کره شمالی

هزینه ای که تور ازمون گرفت حدود ۸۰۰ یورو بود که با اضافه شدن هزینه ی ویزا ( ۵۰ یورو ) و بلیط قطار رفت پکن- دندونگ در مجموع تقریبا ۱۰۰۰ یورو شد. هزینه ی خود تور شامل قطار دندونگ- پیونگ یانگ و مسیر برگشت، گشت های شهری و هتل سه ستاره و همه ی وعده های غذایی اصلی بود. علاوه بر این هزینه، خودم حدودا ۱۰۰ یورو در کره شمالی خرج کردم. توری که من انتخاب کرده بودم تور کم هزینه و اقتصادی شرکت YoungPioneers بود و تورهای دیگه اش که مدت زمانش بیشتره هزینه هاش از ۱۵۰۰ یورو شروع میشه و گزینه ی پرواز به پیونگ یانگ از پکن و برگشت رو هم دارن. متاسفانه کره شمالی کشوری نیست که بشه در قالب بکپکری بهش سفر کرد و در هاستل موند و تنها راه سفر استفاده از همین تور هاست.

هزینه ی پرواز تهران-پکن-تهران هم حدودا ۵ میلیون تومان شد.

سفرنامه کره جنوبی توسط فرانک حسن زاده نوشته شده که خواندنش برای مقایسه کره شمالی و جنوبی می تواند جالب باشد.

تاریخ سفر: خرداد ۱۳۹۸

حسان جلوداری

حسان جلوداری نویسنده مهمان

برای اطلاع از سفرنامه و ویزای کشور جدید، به روز رسانی مطالب قبلی و اطلاع از برنامه‌ سفرهای گروهی و تور عضو خبرنامه سفرنوشت بشوید

۱۱۴دیدگاه

دیدگاه را وارد کنید
نام خود را وارد کنید
  • - گزینه های دیدگاه، نام و ایمیل حتما باید وارد شوند.
  • - ایمیل شما هیچگاه منتشر نخواهد شد. فقط برای اطلاع شما از پاسخ به دیدگاهتان استفاده می شود.
ی
یکتا
۵ ماه قبل

سلام
خیلی جالب بود واقعا خوندش خیلی خوب بود

پاسخ
پاسخ
ص
صالحی
۶ ماه قبل

باسلام و تشکر از نویسنده محترم سفرنامه و دوستانی که میگن کتاب فلان بخونید یا اونجا بیگاری میکشن وغیره
در دوره احمدی نژاد در چین نمایشگاهی در چین برگزار شد که ماهم به عنوان هولدینگ تولیدی وصادرات لوازم ساختمان شر کت کردیم من هم اون موقع مشاور فنی بودم رفتم بیشتر منظور صادرات به کره از طریق چین بود سه روز هم بدون تور در کره شمالی دعوت شدیم برای تجارت نه توریست حرفم این هست ده برابراین کتابها هم از بدبختی مردم در غرب امریکا یا کشور خودمون هست که فرار کردن زندان رفتن شکنجه شدن ولی موضوع کره شمالی بحث مدیریت رسانه جهانی هم هست که ازش غافل نباشیم سعی داره همه چیو وحشتناک تر نشون بده ولی مردم عادی که سیاسی نیستند در کره شمالی اکثر مردم متوسط رو به پایین و جامعه معمولی خیلی راحتر از آمریکا زندگی میکنند چون خوراک ومسکن و تحصیل نیازهای اساسی مردمو تامین میکنه البته این اصلا تایید حکومت کره شمالی نیست اصلا فقط اینکه مردم عادی توهم ندارن اونجا خونه دارن غذایی دارن شغلی دارن آزادی هم که شما میگید وقتی اصلا خبر نداشته باشی از دنیا اونقدر آزارت نمیده

پاسخ
پاسخ
ا
امین
۸ ماه قبل

خیلی جالب بود ممنون از توضیحات کاملتون🙏

پاسخ
پاسخ
ف
فرزین
۸ ماه قبل

خیلی جالب بود واسم و همینطور یه احساس ناامیدی و ترحم نسبت به کره شمالی پیدا کردم که چرا باید همچین جایی به دنیا می اومدن.

پاسخ
پاسخ
آ
آزاده
۹ ماه قبل

واقعا جالب بود. نمیدونستم تور هم داره. برای مردم عادی. در آپارات هم یه سفرنامه تصویری یک ساعته هست البته به زبان عربی. چیزی که برام جالب بود خیابان های خلوت و تمیز بود و اثری از معتادهای خیابانی و بی خانمان ها وجود نداره. حتی یک عدد. فکر کنم کشوری در دنیا نداریم که کارتن خواب و یا ولگرد خیابانی نداشته باشه. به نظرم یکجورایی تصورشون از خوشبخت بودن خودشان درسته. کشوری که تصادف رانندگی و خفگیری نداشته باشه و هیچ کارتن خوابی خیلی خوش به حالشون هست.

پاسخ
پاسخ
ف
فراز
۹ ماه قبل

البته دلیل نداشتن تصادف خیلی سادست: مردم آنقدر فقیر هستند که پول خرید ماشین ندارند:(

پاسخ
پاسخ
د
داریا
۹ ماه قبل

فراز جان البته ما عادت داریم هر نقطه قوتی را اگر درباره فردی یا کشوری که دوستش نداریم بشنویم، بلافاصله آن را تبدیل به نقطه ضعف کنیم و این خود یک مهارت است

پاسخ
پاسخ
م
ملیحه
۷ ماه قبل

کره شمالی یه زندان وسیعه برای مردمش که حق انتخاب حتی آهنگی که دوست دارن هم ندارن و کوچکترین حق انتخاب هم که در مورد موهاشون یا لباساشون هم هست ندارن نبود کارتن خواب و... هم فقط ظاهر سازیه و حفظ ظاهره که بگه من وضعم خوبه که خلاف اینه اینو مهاجراشون می گن

پاسخ
پاسخ
م
مصطفی
۱۰ ماه قبل

هم سفرنامه جذاب شما رو خوندم و هم دیدگاه‌ها رو. کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ رو هم خوندم. قسمت جالب ماجرا اینجاس که اونایی که نرفتن و ندیدن به شمایی که رفتین و از نزدیک دیدین از داخل اون کشور فکت ارائه میدن، و توصیه به خوندن کتاب‌هایی می‌کنن که از کجا معلوم ساختگی نباشه وقتی به چیزایی که به شما نشون داده شده تو اون کشور میگن ساختگی:)

پاسخ
پاسخ
ط
طاهر
حدود ۱ سال قبل

کره شمالی هنوز هم اردوگاه های کار اجباری داره که مخالفان سیاسی حکومت به همراه سه نسل او یعنی فرد مخالف و پدر و مادر همراه فرزندانش به آنجا فرستاده میشوند ودر سخت ترین شرایط غیرانسانی و رنج گرسنگی همیشگی و کار اجباری هر روزه تا پایان مدت محکومیت به بردگی کشیده شده و تازه بر سر آنها منت گذاشته میشود که حکومت آنها را نکشته و فرصتی برای اصلاح به آنها داده است..
توصیه میشود برای آشنایی بیشتر با زندگی در کره شمالی کتاب های ؛ رهبر عزیز _ فرار از اردوگاه 114 و همچنین آکواریوم های پیونگ یانگ را مطالعه کنید تا متوجه واقعیتها در این کشور و آنچه که به توریست خارجی نمایش داده میشود شوید و سپس در مورد سفر به این کشور تصمیم بهتری بگیرید.
در پایان هم نکته ای خدمت دوستانی که اگر تصمیم به سفر به این کشور گرفتند ؛
دوستان آن دو نفری که از طرف حکومت به عنوان راهنمای تور شما را در طول سفر همراهی میکنند نه راهنمای واقعی که مأموران امنیتی هستند که( یکی رفتار گردشگران را زیر نظر دارد و دومی برای کنترل مأمور دیگه هست ) رفتار و ارتباط شما با مردم عادی شما را زیر نظر داشته و تمام حرکات و رفتار شما مرتب به حکومت گزارش میشود پس به هیچ عنوان با آنها همدلی نکنید و موارد ممنوعه! را کاملا رعایت کنید و اینکه اگر خواسته یا ناخواسته حرکتی عادی در نظر تمام دنیا ولی از نظر حکومت آنجا ممنوعه بخواهیدانجام دهید تذکری برای انجام ندادن آن دریافت نمی کنید اما بعد از گزارش به حکومت از جانب این مأموران ظاهرا راهنما قطعا سرنوشت بدی در انتظار خواهد بود.
دوستان این قانون تحت نظر مداوم بودن برای تمام مردم کشور به جز شخص اول در آنجا عادی و پذیرفته شده است و تخطی از ممنوعه ها برای فرد در هر جایگاهی سخت ترین عوارض را برای فرد خاطی ببار می‌آورد توریست خارجی که جای خود دارد.

پاسخ
پاسخ
ع
علیرضا
۱۲ ماه قبل

بنظر نمیرسه آسیب جدی به توریست های خارجی برسه

پاسخ
پاسخ
ب
بهنام
حدود ۱ سال قبل

خیلی روان و مشتی نوشته بودی . دمت گرم . انشالاه یک روزی من هم میرم اونجا و این مکان مرموز رو میبینم

پاسخ
پاسخ
م
مجید
بیشتر از ۱ سال قبل

سلام من سفرنامه هاتونو برای آفریقا و کره شمالی خوندم.خوب و زیبا نوشتی و توصیف بامزه هم داشتی😂.من که خوشم اومد.یه سوال داشتم به نسبت الان، هزینه ها توی کره شمالی چطور بود یعنی الان من بخوام برم گرون حساب میشه یا نه.همیشه خوش باشی.

پاسخ
پاسخ
ع
علی عسکری
بیشتر از ۱ سال قبل

سلام، من سال ۶۳ تا ۶۸ دانشجوی بورسیه شیلات در کره شمالی بودم تعظیم به مجسمه ها اجباری نبود، خواندن دروس ایدولوژیک مثل دانشجویان آفریقایی آسیایی (سوری و مغولی) برای ما اجباری نبود در مرز دو کره، افتخارشون اینه که قسمت شمالی فقط سرباز کره ای هست ولی اونطرف آمریکاییها هستند، بزرگترین استادیوم دنیا ۱۵۰۰۰۰ نفری و هتل ۱۰۴ طبقه در پیونگ یانگ هست، مردمش چون از بیرون بیخبرند خودشونو خوشبخت میدونند

پاسخ
پاسخ
ع
علی رضا
بیشتر از ۱ سال قبل

سلام
چقدر جالب چیشد که رفتین اونجا چطوری تونستین پذیرش بگیرین و اینکه سطح علمی اونجا چطور بود ؟

پاسخ
پاسخ
ا
ابراهیم هوشیار
بیشتر از ۱ سال قبل

توصیه میکنم کتاب آکواریوم های پیونگ‌یانگ. دختری با هفت اسم. حسرت نمیخوریم.هزار فرسنگ تا آزادی و... مطالعه کنید تا رنج و درد این مردم رو حس کنید که به خاطر منافع چین و آمریکا محکوم به این فلاکت هستند

پاسخ
پاسخ
T
Ta
بیشتر از ۱ سال قبل

عالی بود

پاسخ
پاسخ
ر
رضا
بیشتر از ۱ سال قبل

خیلی خوب و روان نوشتید تصویری بود
تنها نقطه ی ضعف این بود که از این نظام بسته ی دیکتاتوری حمایت کردید به عنوان نمونه؛ اجبار به تعظیم در مقابل بت های خاندان کیم رو یک کار جذاب نشون دادید.

پاسخ
پاسخ
م
محمد
بیشتر از ۱ سال قبل

قشنگ نوشتی. بنظر منم اوضاع آنچنان که ما از دور میبینیم نیست.

پاسخ
پاسخ
r
ray
بیشتر از ۱ سال قبل

واقعا از خوندن سفرنامه لذت بردم خیلی برام جالب بود ممنون ازین که به اشتراک گذاشتی

پاسخ
پاسخ
خ
خورشید
نزدیک ۲ سال قبل

دوستانی که یه حتی یک لحظه هم فکر می کنند کره شمالی اونقدر بد نیست بهتره نظر اونایی که از کشور فرار کردند رو ببینند
تمامی این سفر ها از پیش طراحی شده و برای نمایش هستند. با واقعیت همخوانی ندارند

پاسخ
پاسخ
ن
نوید
بیشتر از ۲ سال قبل

واقعا عالی بود. خوشحالم همچین مقاله هایی پیدا میکنم. منم تو این فکرم که برم کره شمالی واقعا بده که به چشم یک کشور وحشی بهش نگاه کنیم. بازم ممنون از مقاله خوبتون.

پاسخ
پاسخ
س
سامیار
بیشتر از ۲ سال قبل

هر چی کشور غرب‌ستیز تر بهتر😑

پاسخ
پاسخ
م
مهرداد
بیشتر از ۲ سال قبل

چطور جرات کردی بری؟

پاسخ
پاسخ
Y
Yaser
بیشتر از ۲ سال قبل

سپاس بابت اینهمه دقت تو بیان جزئیات جالب بود

پاسخ
پاسخ
ادامه...