سفرنوشت

ساموا، روز ششم

ساموا

يكشنبه توى ساموا يعنى كليسا و ديگر هيچ 😊

صبح بعد از خوردن صبحانه حاضر شديم تا به همراه خانواده اى كه ميزبانمون بودند بريم كليسا، براى ديدن بخش بزرگى از فرهنگ ساموا و البته احترام به خانواده. اكثر اهالى روستا با لباس هاى سفيد در راه كليسا بودند. مراسم دعا و نيايش فرق چندانى با اروپا نداشت، رسمى و ساده، فقط گاهى كشيش جك ميگفت كه اينرو از خنده مردم متوجه ميشدم. انتظار داشتم مراسم مثل اونچه قبلا در آفريقا ديده بودم با رقص و آواز همراه باشه كه اينطور نبود.

بعد از كليسا و بازگشت، پسر ارشد خانواده من و چهار تا مهمان ديگر به اصطلاح مسافرخونشون رو برد به آشپزخانه كاملا سنتيشون، جايى كه ناهار مهم يكشنبه داشت پخته ميشد. توى ساموا هر كجا كه ظهر يكشنبه باشى ناهار مهمان اون خانواده هستى.

آشپزخانه سنتى مسافرخانه ما

آشپزخانه سنتى مسافرخانه ما

بعد از ناهار به سمت اسكله حركت كرديم. با اتوبوس دريايى ساوايى رو به سمت جزيره قبلى يعنى اوپولو ترك كرديم. كمى توى جاده هاى جنوب غربى جزيره رانندگى كرديم تا به ساحل بازگشت به بهشت رسيديم. هفتاد سال پيش فيلمى با همين عنوان اينجا ساخته شده. ورودى ساحل سى تالا براى هر نفر بود كه باعث شد ما قيد بازگشت به بهشت رو بزنيم 🌞

عصر شده بود كه يك مكان كنار ساحل براى اقامتمون پيدا كرديم. به جاى صد اينبار صد و بيست تالا داديم و دو تا فلى گرفتيم. رابين قدرى سرما خورده و بهتره كمى با فاصله بخوابيم 😎

تاریخ سفر: پاییز ۱۳۹۵

احمد خانی

احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت

برای اطلاع از سفرنامه و ویزای کشور جدید، به روز رسانی مطالب قبلی و اطلاع از برنامه‌ سفرهای گروهی و تور عضو خبرنامه سفرنوشت بشوید

بدون دیدگاه

دیدگاه را وارد کنید
نام خود را وارد کنید
  • - گزینه های دیدگاه، نام و ایمیل حتما باید وارد شوند.
  • - ایمیل شما هیچگاه منتشر نخواهد شد. فقط برای اطلاع شما از پاسخ به دیدگاهتان استفاده می شود.
ادامه...